۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

این یک نوشته طنز نیست

خدایا سلام

اگر یک چند لحظه وقت داری وایرلست را روشن کن روی چندتا از سایت‌های دولتی یک چرخی بزن، البته اگر آی‌اس‌پی ایرانی داشته‌باشی به کمک بندگان چینی و غیرچینی‌ات نیازمند می‌شوی... خدا هیچ خدایی را نیازمند بنده‌هایش نکند. یک نگاهی بکن ببین همینی هستی که به خوردمان می‌دهند؟ اگر همین باشی که هیچ... به هیچ‌کس نگو ما هم صدایش را درنمیاوریم و میگذاریم بعضی مردم همان تصوراتشان را داشته‌باشند، ولی اگر نبودی...

اگر همان خدایی نبودی که اینها می‌گویند، بیا خدایی کن یکجوری حالیمان کن که اینطور نیستی، به این اصرافیلت بگو این را توی بوقش بکند. یا اصلن به یکی از این ملائک دم دستت -که ماشاالله بیکار هم هستند و ایضن زیاد- بسپار روی یکی از هاست‌های خارجی یک وبلاگی چیزی راه بیندازد بوق پیشکش، بعد شب تا صبح بهش دیکته کن او هم تایپ کند. لینکش را هم ما تامین می‌کنیم خواننده داشته‌باشد. این‌بار آقایی کن به عربی ننویس، چند زبانه باشد بهتر است، بچه چهارساله فکر می‌کند عربی! آن هم از آن عرب‌های سیاه بزرگ.

خدای من اگر توانستی آمار مرده‌های این هفت ماه اخیر را هم دربیاوری آقایی کن ما را هم بی‌خبر نگذار. ما خودمان هم الان نمی‌دانیم مرده‌ایم یا زنده؟ در ضمن اگر سر عزرائیل کمی خلوت شد لطف کن بفرستش سر وقت چندتا از سران مملکت تا خودمان مسئولیتش را قبول نکرده‌ایم.

خداجان! یک جایی از امام صادق -که گویی یکی از نوادگان پیغامبرت محمد- بوده روایت شده: "در ایران انقلابی رخ خواهد داد که به انقلاب قائم‌آل‌محمد ختم خواهد شد." ایشان یک‌چیزی گفته این‌ها به خودشان گرفته‌اند، آخر انقلابی که باعث تحریم آزادی شود، باعث دشمن شدن خلق خدا با هم شود، باعث گرانی و گرسنگی و فقر شود کجایش به انقلابی ختم می‌شود که آزادی میاورد، دوستی میاورد، ارزانی و برابری میاورد؟ البته ختمش شاید به آن انقلاب ختم شود.

خدای بینا و شنوا! ببین روز عاشورایت را چکار کردند! بشنو چه تهمت‌هایی که به مردم نزدند. ببین جوان‌هایی را که کشتند، بوی خونشان تا آن عرش بالا می‌آید؟ خدا جان! کمی از فرش‌های عرشت خونی شده‌ها! خون این‌ها را به اسم تو ریخته‌اند. اینجا رنسانس دارد می‌شود ها! فردا پس‌‌فردا می‌گویند همه این کشت و کشتارها به خاطر اسلام و خدایش بوده میشویم مثل اروپای قرن شانزده ها! الان دارند اینجا تفتیش عقاید می‌کنند. خدا بزن یک کاری بکن اینطوری نشود... می‌دانم خیلی وقت است دست از اصلاح بشر کشیده‌ای و دنیا را گذاشته‌ای روی اسکرین‌سیور ولی اینکار اسکرین را که هیچ، هیچ‌چیزی را سیو نمی‌کند ها!

خدای مهربان می‌دانم که "ان الله لا یغیر ما بقوم الا ..." این‌بار ما می‌خواهیم عوض بشویم، عوضمان کن یا بهتر بگویم عوضشان کن.

با احترامات فائقه
ا.ل

ته‌‌‌نوشت:

این ا.ل اسم و فامیل واقعی منه.

تا اطلاع ثانوی آپ نخواهیم کرد!

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

بازی شب یلدا

به دعوت بانو نقش و نگار بی‌مقدمه بازی می‌کنم.

۱- آدمی هستم که دائمن عصبانی است. ولی هیچ‌وقت اجازه نمی‌دهم عصبانیتم روی رفتارم اثر داشته‌باشد. مگر مواقعی که خیلی عصبانی باشم و خدا نکند زیاد عصبانی بشوم چون مغزم که تعطیل شد کاری می‌کنم که بلافاصله از کردنش پشیمان میشوم.

۲- آدم رقیق‌القلبی هستم. قبلن هم گفته‌بودم. اگر کسی را ناراحت کنم یا از کسی قهر کنم بیشتر از یک روز نمی‌تواند ادامه داشته‌باشد. هرچند ظاهری باشد.

۳- عاشق قرمه‌سبزی هستم. از سوپ مرغ متنفرم ولی سوپ جگر بد نیست. از کله‌پاچه و سیرابی هم به دلیل بو بدم می‌آید و نمی‌خورم. کلن آدم بدغذایی هستم.

۴- عاشق خواندنم و بیشتر از خواندن عاشق نوشتن. یاد گرفته‌ام شعر بگویم داستان کوتاه بنویسم و فضاسازی کنم. از نوشتن به انگلیسی بیشتر خوشم می‌آید تا به فارسی. هرچند هر دو جذابیت‌های خاص خودش را دارد.

۵- کلی رفیق دارم ولی دوست‌های صمیمیم بیشتر از ۴ نفر نیستند. یکیشان برادر کوچکترم و ۳ تای بقیه را هم خودم به دست آورده‌ام. با یکیشان اول دعوا کردم بعد دوست شدم با بقیه توی گیم‌نت آشنا شدم.

اگر بخواهم ادامه بدهم تا ۵۰ هم جا دارد بنویسم ولی این را هم بنویسم بروم گورم را گم کنم.

آدم باهوشی هستم؛ یعنی اگر چیزی را بلد نباشم با موقعیت‌های مشابهی که قبلن دیده‌ام یا شنیده‌ام مقایسه می‌کنم و یک راه‌حلی برای انجام آن کار به خصوص پیدا می‌کنم. از فیلم‌ها زیاد چیز یاد می‌گیرم و در زندگی هم به کار می‌برم. بین دوست‌هایم به گوگل سیار هم معروفم.

دعوت‌نامه:

از تنکای، بشقاب اسپاگتی و موسیو گلابی و بقیه دعوت به بازی می‌کنم.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

به خاطر یک مشت الاغ - قسمت اول

صلاة ظهر خارجی

یک خیابان اصلی با دو شخصیت اصلی روبروی هم همه پنجره‌ها سریع بسته می‌شوند. یک نفر آن پشت‌ها دارد گیتار می‌زند. دوربین از بین پاهای شخصیت بد شخصیت خوب ماجرا را نشان می‌دهد که کمی اضطراب در چهره‌اش موج می‌زند. دوربین کورین می‌کند و می‌رود در چشم شخصیت خوب و شخصیت بد را توی چشم‌هایش نشان می‌دهد. آقای بد انگشتش را می‌کند توی دماغش و انگشتش را به اسبش پاک می‌کند و با دست می‌زند رو کفل اسبش و چند قدم به سمت آقای خوب می‌آید.

-    بیبین این‌دفعه مثل همیشه نیست‌ها! گفته باشم. این از اون فیلما نیمیشه!
-    بله... شما راست می‌گویید ولی همیشه پایان شب سیه سپید است.
-    ه‍....ه! این تو بیمیری از ان تو بیمیری‌ها نیست. این دفعه بعد از پایان شب سیاه خورشید گرفتگی قراره اتفاق بیفته.
-    این نمی‌شود که جان من... بالاخره خورشید گرفتگی هم تمام می‌شود. تا ابد که خورشیدگرفتگی نمی‌شود...
-    این دفعه خورشید خودش نیمی‌گیره... می‌گیریمش.

آقای بد ماجرا دستش را می‌برد پشتش و باسنش را می‌خاراند و وقتی کارش را تمام می‌کند کلتش را از جایش درمی‌آورد و آقای خوب را هدف می‌گیرد و شلیک می‌کند ولی تیرش به خطا می‌رود و شانه آقای خوب را زخمی می‌کند. همان آقایی که آن پشت‌ها یک جایی دارد گیتار می‌زند به کمک آقای خوب می‌آید و سوار اسبش می‌کند و با هم درمیروند.

عصر داخلی

آقای نوازنده آقای خوب را ازتر ک اسبش باز می‌کند و خرکش می‌کند توی تنها اتاقش و می‌اندازدش روی تنها تختی که توی اتاقش هست. یک پتوی سوراخ هم میاورد می‌کشد روی آقای خوب و میرود بیرون گیتارش را می‌زند.

چند سال بعد

نصفه شب داخلی

آقای خوب چشم‌هایش را باز می‌کند و خوب به اطراف دقیق می‌شود. روی زمین یک مرد خوابیده که غریبه است در اتاقی است که تا حالا ندیده‌بود.

-    من کجام؟ اینجا کجاست؟
-    خ‍...ر... پ‍...ف... خ‍...ر... پ‍...ف
-     پرسیدم من کجام؟ اینجا کجاست؟
-    گفتم که... خ‍...ر... پ‍...ف...
-    یعنی چی؟
-    یعنی هنوز بی‌هوشی! هنوز به هوش نیومدی؟
-    پس چطور دارم اینا رو میبینم؟
-    هنوز هوشت به سرت نیست! بیگیر بکپ.

آقای خوب مثل بچه آدم کپه مرگش را می‌گذارد و بی‌هوش می‌شود.

روز داخلی

آقای خوب با لگدی روی تختش از خواب بیدار می‌شود.

-    ببخشید ولی این چه مدل به هوش‌آوردنه آدم بیهوشه؟
-    اولندش سلام. دومندش بی‌هوش نبودی و خواب بودی! سِوُمَندِش، خواستیم مثل بچه‌آدم بیدارت کنیم بیدار نیمی‌شدی، اینه که یه لگد در کردیم رو تختمون.
-    ممنونم. میشه بگید شما کی هستید؟ من اینجا چیکار می‌کنم؟ اصلن دوئل چی شد؟
-    دِهِکی! آقا رو باش! گلوله رو این خورده از من می‌پرسه! هیچی! شصت‌وسه درصد گلوله خورده‌بود تو بدنت! بیهوش بودی! منم آقای نوازنده‌ام! البته بهم ملت هم میگفتن!
-    ببخشید ولی الان چرا همه‌جا تاریکه؟ مگه این بالا ننوشته روز داخلی؟
-    چرا ولی از وقتی آقای خوب خورشیدو گرفته همه‌جا تاریکه.
-    ولی من که خورشیدو نگرفتم.
-    آقای من که تو باشی از وقتی که شما رو ما فراری دادیم آقای بد رفته ثبت‌احوال اسمش رو عوض کرده گذاشته خوب! شما هم که مرده‌بودی. البته شبیه مرده‌ها بودی... ولی خوب حالا که برگشتی میتونی بری اسمتو درخواست کنی... راجع به خورشید هم آقای بد میگه که هرکی خورشیدو وسط آسمون نمی‌بینه خره...

بعد نوشت:

آیت‌الله منتظری هم رفت. واقعن ته دلم خالی شد.

یا حسین... میرحسین

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

با ماسک وارد شوید

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمام بازدیدکنندگان بیکار و علاف این وبلاگ؛ خدمتتان عارضم که هویج سرماخورده‌ای هستم که وبلاگش مملو از ویروس می‌باشد. ماسک‌هایتان را از ورودی وبلاگ تحویل بگیرید. موقع خروج از وبلاگ هم ماسک‌های آلوده را تحویل مسئول مربوطه‌اش بدهید. در ضمن تا پایان مراسم ماسک‌هایتان ار برندارید شناسایی می‌شوید.

این‌ها را می‌نویسم که گوشی دستتان باشد که از دیروز به بعد گفته‌اند که "سران فتنه فکر نکنند دولت تا دیروز با مسامحت و مماشات برخورد می‌کرده...." یک منبع ناآگاه در این رابطه پرسید: "اگر امکان دارد روش برخوردهای سخت و نامسامحه گرانه خود را توضیح دهید؟" از سرنوشت این منبع ناآگاه خبری در دست نیست.

وی ادامه داد: "... فکر نکنند از اقداماتشان بی‌خبر بوده‌ایم، به اندازه کافی از سران فتنه مدرک داریم." یک منبع آگاه شده در این رابطه گفت: "عمه شمسی بنده هم کم و بیش بی‌خبر نیستند." وی افزود: "با سران فتنه برخورد خواهیم کرد." وی درباره این‌که این برخورد چگونه خواهدبود توضیحی نداد. آگاهان احتمال برخوردی شدید را می‌دهند.

احتمالن از فردا هر کسی موقع سینه‌زنی یک "یا حسین" بگوید یا احیانن یک شال سبز یا چیز دیگری داشته‌باشد یک روسری سرش می‌کنند عکسش را می‌اندازند توی روزنامه جوان کنار بنی‌صدر. یا اگر احیانن طبق عادت بعد "یا حسین" اصوات نامفهومی مثل "میر حسین" از خود ساطع کند باتوم را می‌کنند توی حلقش. این‌ها را می‌نویسم که گوشی دستتان باشد که یک دفعه گفتند " یا ابالفضل" یک دفعه نگویید "میر حسین" فقط با "یا حسین" باید بگویید "میر حسین". موقع اجرای بقیه شعارها که با کف و ریتم پا اجرا می‌شوند حواستان باشد؛ بالاخره ماه عزاداری است و موقع عزاداری کف نمی‌زنند و سوت نمی‌کشند.

یا حسین.

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

ای هویج دروغگو پست‌های هر جمعه‌ات کو؟

بعد از پاره‌شدن عکس آقای خمینی و پاره‌شدن بعضی قسمت‌های بعضی آدم‌ها مثل حنجره سخنران‌ها و اعتراض‌دان بعضی معترضین؛ یک سوال بزرگ برای من پیش آمده که دوست دارم جوابش را بدانم.

این آدم‌هایی که به هر دلیلی برای یک عده‌ای مقدس هستند همه اعضای بدنشان مقدسند یا فقط بعضی اعضا مثل دست و سینه و چشم و پیشانیشان مقدس میشوند و کلیه و قلب و پروستاتشان مقدس نمی‌شود؟ مثلن همین آقای فرزانه که اخیرن جزو مقدسات محسوب میشوند... مثلن آب دهان ایشان جزو مقدسات است و پس‌مانده غذایش را به عنوان تبرک به بعضی‌ها بدهی چنان می‌خورند که بیا و ببین، ولی آب دماغش تبرک نیست؟ چطوریه؟

ته‌نوشت:

کی بود گفت: "امروز جمعه است؟" امروز جمعه است و خیلی هم جمعه است. باور ندارید بیایید با هم یک سر برویم کهریزک بیاییم.

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

پست اضطراری

گویا رسانه ملی میل فرموده‌اند و یک خبر پخش کرده‌اند مبنی بر پاره کردن و آتش‌زدن عکس بنیان‌گذار کبیر انقلاب؛ رهبر بزرگ مردم ایران، آیت‌الله خمینی کرده‌اند. کاری به درست و غلط بودن این کار ندارم یا اصلن راست و دروغ بودنش؛ این ماجرا پدر پدربزرگم را جلوی چشمم آرد به جان خودم و خودتان.

من خودم به شخصه خیلی کم طرف رسانه ملی میروم مگر مواقعی که برای نوشتن سوژه نداشته باشم آن هم فقط برنامه طنز ۲۰:۳۰! متاسفانه روز پخش آن خبر کذایی هم سوژه لازم برای نوشتن را داشتم. غرض از پست بی‌وقت اینکه امروز صافمان کردند. رفته‌بودم ثبت‌نام کنکورم را کامل کنم کافی‌نت مزبور یک عدد تلویزیون چهارده‌ اینچ را با صدای خیلی کم روشن کرده‌بود تا از اخبار روز دنیا و ایران عقب نماند، طفلک خودش هم دیوانه شد. مردم ولایی شهرهای شیراز، قم، مشهد، اصفهان، کرمانشاه و کلن هرجایی که دم دستشان کمی ارزشی یا آدم پول لازم بود جمع کرده‌بودند و یک آقایی را هم گذاشته‌بودند آن بالا با یک میکروفون که داد بزند لامصب خودش گویا از دیروز چند تا میکروفون هم قورت داده‌بود با اینکه صدای تلویزیون به زور ۱۰٪ صدای کل توی کافی‌نت بود صدای این لیدر از همه جا به گوش می‌رسید اصلن خود اسرافیل هم این‌جوری بلد نیست بوق بزند.

به هر حال یک سیستم خالی پیدا شد با یک سرعت خوبی کانکت شدیم سایت سازمان سنجش. شروع کردیم به پر کردن جاهای خالی بلافاصله بعد از تمام کردن همه جاهای خالی یک اینتر زدیم تا برویم مرحله بعد از سایت انداختمان بیرون. صدای هر شهری را هم درمیاوردند از شهر قبلیش بلندتر بود. چهار پنج تا فحش به مخترع کنکور دادم و دوباره شروع کردم جاهای خالی را پر کردن. حراف شهر اصفهان نامردی نکرد و چهارتا فحش زیرجلکی به دانشجونماهای اغتشاشگر حال و آینده داد و بعد از فحش آخرش باز هم از سایت بیرونمان کردند.

با انتقال تلویزیون به مشهد من هم دوباره وارد سیستم شدم. دوباره همه جاهای خالی را پر کردم‌و قبل از اینکه سخنران مشهدی شروع به لعن و نفرین کند اطلاعات را تایید کردم و رفت تا اطلاعات آزمون را پر کنم. اطلاعات آزمون را که پر کردم تا تائیدش کنم شعارهای مردم ولایت مدار شروع شد و سایت باز هم خوابید.

سرتان را درد نیاورم هر بار تا یک‌جایی میرفتیم و هر شهری با شعارهایش سایت را می‌خوابانید. خلاصه هفده‌بار تلاش کردیم تا آخر سر یک ثبت‌نام زپرتی را تمام کنیم. آخرش هم نفهمیدیم سایت هم با مردم شعار می‌داد که می‌خوابید که آخرالزمان شده‌بود. در هر حال خدا باعث و بانی ثبت‌نام اینترنتی کنکور را لعنت کند. پدرمان را درآورد و دوهزار تومان هم خرج روی دستمان گذاشت. در ضمن کلی هم فحش و فضیحت بارمان کردند.

شعرنوشت:

ایران ای سرای من    خاکت توتیای من
جاویدان بهشت من    عشقت کیمیای من

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

من پستونکم رو میخوام


وی با اشاره به مسببان شلوغی‌های اخیر اضافه کرد: "جلوی فرزندان خود را بگیرید؛ فردا پس‌فردا نیایید بگویید بچه من دانشجو بود دستگیر شد، بچه من کارمند بود دستگیر شد یا بچه من فلان بود فلان شد"
و در ادامه افزود: "و جیش، بوس، لالا یادشان نرود."

محمود احمدی‌نژاد با اشاره به پایان مکان‌یابی پنج سایت هسته‌ای جدید در اعتراض به حرکت شنیع گروه ۵+۱ خاطرنشان کرد: "دفعه بعد هم از این‌کارها بکنید بستنی‌هایمان را تنهایی می‌خوریم و به شما هم نمی‌دهیم."

غلامحسین الهام نیز اشاره کرد: "بسیجی‌ها بهتر است موقع خرید سهام کارخانه‌ها را فتح کنند." یک منبع آگاه در اشاره به این سخن الهام فرمود: "چیز دیگری هم میل دارید؟"

خودنوشت:

این روزها تنها بودنم بدجوری داره آزارم میده. دلم یه گوش میخواد که حرفامو بشنوه، یه نفرو میخوام که بغلش کنم و بوی نفس‌هاش رو، بوی بدنش، بوی لحظه‌های با هم بودنش رو توی تک‌تک سلول‌های مغزم ذخیره کنم. باور کنید دارم از زور تنهایی می‌ترکم.

نه بسته‌ام به کس دل نه بسته کس به من دل
امان از این مشاکل که خو گرفته با من

لینک‌نوشت:

در راستای حذف شاهان از تاریخ

بدانید نوشت:

از این به بعد فقط جمعه‌ها آپ می‌فرماییم

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

شانزده‌آذر

در راستای شانزده آذر و روز دانشجو از همین تریبون روز دانشجو را به همه دانشجویانی که دانش، عدالت، آزادی اندیشه، ماسک، شپش و ... جوریده‌اند تبریک میگویم.

دیروز گویا عده کمی از مخالفان دولت در ادامه به اعتراض‌های قبلی خود به اعتراض ادامه دادند که یکی از منابع آگاه از پاره‌کردن اعتراض‌دان عده‌ای از اعتراض کننده‌ها خبر داد. از چگونگی پاره‌شدن اعتراض‌دان اعتراض‌کننده‌ها خبری در دسترس نیست.

همین دیروز یکی‌دیگر از مقامات مسئول خبر از راه‌اندازی شبکه‌ای اختصاصی برای دولت داد. در همین راستا یکی‌دیگر از منابع آگاه در اظهارنظری گفت: "زرشک"

باراک اوباما ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا دیشب در خانه خود صدای بلندی از یک جای به خصوص خود درکرد. این حرکت که در رسانه‌های جهانی بسیار سروصدا به پا کرده‌است اعتراض چندی از مردم آمریکا از جمله همسر باراک حسین اوباما را در پی داشته‌است.

محمود احمدی‌نژاد ریاست جمهوری ایران در نشستی خبری با اشاره به صدای در شده از باراک اوباما این صدا را نشانه توهین به ملت ایران دانسته و تاکید کرد: "آمریکا بداند با سروصداهای بلند و کارهای بودار کاری از پیش نخواهدبرد ملت همیشه در صحنه ایران و در صف اول خود بنده پنبه در گوش و گیره به دماغ آماده مبارزه با آمریکای جهان‌خوار هستم" وی به اینکه آمریکا دقیقن در حال خوردن کدام قسمت از جهان است هیچ اشاره‌ای نکرد.

شعارنوشت:

بسیجی دانشجو؛ شونزده آذرت کو؟

محض اطمینان

اثاث‌نوشت:

 خیلی وقت بود که قصد داشتم از پرشین‌بلاگ دربرم قبلن هم یک‌بار اساس‌کشی کرده‌بودم که برگشتم تا امروز که دیگه کلن اومدم اینجا. لطفن فید رو تغییر ندهید درستش می‌کنیم. هنوز ریزه‌کاری‌های این وبلاگ کامل نشده. لطفن تحمل کنید.

زرنوشت:

من طنزنویسم، یعنی سعی می‌کنم که باشم ولی باور کنید در ایران طنز نوشتن کار سختی است. سیاستمان که درست است، کشور که گل و بلبل است، ریاضی بلدیم، تازه تا شصت‌وسه هم که بلدیم بشمریم، ما طنزنویس‌ها بمیریم بهتر است، همین است که موسیو گلابی الان بیشتر از یک هفته است هیچ‌چیز جدیدی ننوشته، همین است که وبلاگ‌های طنز خوابیده‌اند، واقعن میایید اینجا چیکار؟

شما بفرمایید به کی گیر بدهیم؟ به جنبش سبز گیر نمی‌دهیم چون برایش احترام قائلیم، به ا.ن و آقا کاری نداریم چون برایمان احترام قائلند، به بقال‌ها گیر نمی‌دهیم فردا پس‌فردا وزیری رئیس‌جمهوری چیزی می‌شوند بهمان لوبیا نمی‌فروشند، به آمریکا و کشورهای جهان‌خوار کاری نداریم چون فردا پس‌فردا خواستیم برویم برای ادامه‌زندگی آنور بهمان ویزا نمی‌دهند، خودمان هم که مسخره شما نیستیم. به دانشجوها هم گیر نمی‌دهیم چون خودمان هم دانشجوییم. دنبال سایت طنز می‌گردید بروید فارس‌نیوز، بروید سایت روزنامه کیهان، بروید دِهه! اینجا گریه‌آور است، اینجا اصلن مال خودمه به هیشکیَم نمیدمش.

فیدنوشت:

لطفن فقط و فقط این فید را دنبال کنید اگر می‌خواهید مرا گم نکنید.


۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

سند

بسم الله الرحمن الرحیم
از: وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا                                    تاریخ: تا ظهور
به: وزارت دفاع                                                             پیوست: فوق‌محرمانه
                                                                             موضوع: پیشگیری نظامی

با سلام.
نظر به اخبار و روایات شیعه فردی از اولیای الهی هم‌نام با پیامبر عظیم‌الشان اسلام و هم‌کنیه ایشان از منطقه‌ای در عربستان‌سعودی در شهر مکه ظهور خواهند‌کرد که دم و دستگاه ما ظالمان دنیا را به هم خواهد پیچید. فلذا لزوم بر این است که با قوای هر چه تمام‌تر تمام شهرها و کشورهای منطقه به ای‌نحو کان تسخیر شود تا در صورت ظهور با تمام قوا از ظهور ایشان جلوگیری شود.
لازم به ذکر است کشور ایران در منطقه خاورمیانه دارای موقعیت استراتژیکی مذهبی خاصی می‌باشد و به هیچ وجه‌من‌الوجوه نباید آزاد و خودمختار باشد. با توجه به وجود رئیس‌جمهور همیشه در صحنه این ملت حمله نظامی به این کشور غیرممکن بوده و این کشور را باید از درون تجزیه کرد. بهترین راه ممکن برای این کار ایجاد انقلاب مخملی است.
رونوشت به:
وزارت جاسوسی و اطلاعات CIA
وزارت جنگ
وزارت ارشاد برای تولید فیلم در راستای سرکوب کردن عقاید و تجزیه داخلی
و من الله توفیق
باراک حسین اوباما
ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا