جدیدن خیلی رک و بیپروا حرف میزنم. به هیچکجایم هم حساب نمیکنم که این حرف را که اینجا میزنم جایش هست یا نه.
مناظره کواکبیان و شریعتنداری را که تماشا میکردم این مجری به سران فتنه که اشاره میکرد گفت که در شبهای گذشته از لفظ "نخبهبهخطا" استفادهشده؛ یکدفعه جلوی مادر و خواهر کوچکترم برگشتم گفتم: "این که شد فحش ناموسی، مثل مادربهخطا!" دو ثانیه بعد فهمیدم چه گافی دادهام!
دیروز کلاس زبان، امتحان پایانترم بود. سوالهای تافل یکی از دورههای قبل بود. تنها مشکلی که داشتیم زمان بود، یک ساعت، خلاصه بعد از کلی خواهش و التماس "خانم و" را راضی به حذف رایتینگ کردیم، بهمحض اینکه رایتینگ حذف شد گفتم: "خانم و، اگر دختر بودم همین الان یک ماچ حسابی مهمون من بودید."
نه اینکه قبلن رک نبودهام ها! نه اتفاقن قبلن هم حرفهایم را توی خودم نمیریختم ولی بهمحض کنار هم قرار گرفتن کلمات توی ذهنم روی زبانم نبودند. بهشان فکر میکردم بعد، ولی حالا کلمهها میآیند و میروند و من را هم اصلن به حساب خودشان نمیآورند.
پینوشت:
میخواهم اسمم را بگذارم "آقای هـ" همیشه از اسم "همایون" خوشم میآمد. شاید این "هـ" نشانگر همایون باشد شاید هویج. اسم وبلاگ را هم میگذارم "دستنوشتههای آقای هـ."
مناظره کواکبیان و شریعتنداری را که تماشا میکردم این مجری به سران فتنه که اشاره میکرد گفت که در شبهای گذشته از لفظ "نخبهبهخطا" استفادهشده؛ یکدفعه جلوی مادر و خواهر کوچکترم برگشتم گفتم: "این که شد فحش ناموسی، مثل مادربهخطا!" دو ثانیه بعد فهمیدم چه گافی دادهام!
دیروز کلاس زبان، امتحان پایانترم بود. سوالهای تافل یکی از دورههای قبل بود. تنها مشکلی که داشتیم زمان بود، یک ساعت، خلاصه بعد از کلی خواهش و التماس "خانم و" را راضی به حذف رایتینگ کردیم، بهمحض اینکه رایتینگ حذف شد گفتم: "خانم و، اگر دختر بودم همین الان یک ماچ حسابی مهمون من بودید."
نه اینکه قبلن رک نبودهام ها! نه اتفاقن قبلن هم حرفهایم را توی خودم نمیریختم ولی بهمحض کنار هم قرار گرفتن کلمات توی ذهنم روی زبانم نبودند. بهشان فکر میکردم بعد، ولی حالا کلمهها میآیند و میروند و من را هم اصلن به حساب خودشان نمیآورند.
پینوشت:
میخواهم اسمم را بگذارم "آقای هـ" همیشه از اسم "همایون" خوشم میآمد. شاید این "هـ" نشانگر همایون باشد شاید هویج. اسم وبلاگ را هم میگذارم "دستنوشتههای آقای هـ."
4 comments:
خب آقای هـ، اول یه ماچ میکردید، بعد میگفتید شرمنده، یه لحظه فکر کردم دخترم!
:))) آقای هـ قشنگه!
منم از این جور گافها زیاد دادم... مخصوصا موقعی که تازه از خوابگاه و دانشگاه مرخص شده بودم! نمونهش یه بار با بابام توی صف گاز بودیم، ماشین جلویی اداهای انتخاباتی مخصوص ا.ن رو درمیاورد. یه دفعه از دهنم پرید «عجب ..خولیه ها»!!!
مال فشار کنکور از یک طرف و وبگردی از طرف دیگه است.دنیای مجازی و واقعی یک وقتهایی قاطی میشه. فکر می کنی زندگی هم گودر یا وبلاگه.
ارسال یک نظر